با سلام و درود فراوان به همراهان عزیز.

قبل از شروع بررسی و نقد اثر، سال جدید را به همه شما عزیزان تبریک گفته از ایزد منان بهترین ها را برایتان آرزومندم.

اثری را که به بررسی آن خواهیم پرداخت از عکس های فیلیپ سینگر انتخاب شده و در ژانر عکاسی تفسیری یا مفهومی قرار می گیرد. در این قبیل عکس ها ترکیب بندی و المان ها و عناصر عکس و محل قرارگیری آنها بسیار حائز اهمیت میباشد.

همانگونه که در تصویر مشاهده می کنید بطور کلی تصویر از 4 عنصر تشکیل شده که عبارتند از : دیوار، فردی که به بالا پریده، سایه آن فرد و صلیبی سفید رنگی که در سمت چپ تصویر قرار گرفته است.

قبل از هرچیز به کادربندی تصویر می پردازیم، عموما کادربندی افقی جهت القای حس ایستایی و سکون و ثبات در تصویر بکار می رود. در این تصویر نیز بسیار هوشمندانه استفاده شده تا حس عدم پویایی و سکون به خوبی به بیننده القا شود. شخص و سایه او در بخش سمت راست برروی نقطه طلایی قرار گرفته و روی خط یک سوم عمودی تصویر قرار گرفته در حالی که صلیب سمت چپ در قسمت چپ تصویر در بخش یک سوم سمت چپ قرار دارد که با توجه به موقعیت دو سوژه انسان و سایه او توجه بیشتری را جذب می کند، اما بیننده مادامی که به انسان نگاه می کند نمیتواند گاهی نیز به صلیب نگاه نکند. محل قرارگیری آن به نسبت سوژه انسانی کمی تعادل کادربندی را به هم زده تا توجه لازم را کسب کند، اما نه همه توجه بیننده را.

هردو سوژه نیز تا حد ممکن به زمین نزدیک شده اند تا حس پویایی عکس به کمترین میزان ممکن کاهش بیابد. دیوار نیز بطور کامل کادر را پر کرده تا به بیننده بفهماند که بخشی جدانشدنی و موثر از کار بوده و یکپارچگی تصویر را بخوبی حفظ نموده و حتی این حس را به شما منتقل میماید که دارید به یک اثر مینیمال مفهومی و معنی گرا نگاه می کنید. 

حال به عناصر موجود در تصویر می پردازیم.


دیوار قرمز رنگی که در تصویر می بینید در عین حالی که افقی ثبت شده و کادر را پر نموده برنگ قرمز است و این رنگ همواره حس تحرک و حتی خشم و یا جنب و جوش را در شما ایجاد می نماید. اما بدلیل کادر بندی و پر کردن فضای عکس و فاصله کم آن تا سوژه این حس تحرک را در یک ایستایی محض سرکوب می کند و به بیننده القا می کند که این تلاش عملا فایده ندارد. نوشته های پایین دیوار حس آشفتگی عکس را تقویت می کنند و بدینوسیله به بیننده القا می گردد که آشفتگی های زندگی ما تا چه حد می تواند زیاد باشد و روح ما را اسیر خود کنند.


صلیب سفید رنگ موجود در تصویر اگرچه به حاشیه کادر رانده شده اما بی تاثیر نیست و در ارتباط با سوژه است. این صلیب از نوع صلیب های سفید رنگیست که بدون شمایل حضرت مسیح برروی آن ساخته شده و با توجه به فرم و رنگ آن مشخص است که بیشتر در قبرستانها از آن استفاده میشود. در واقع نمادیست از مرگ و رهایی از دنیا و تمام آشفتگی های آن گه خواسته یا ناخواسته در اطراف خود با آن مواجهیم.


انسان و سایه او دو عنصر کلیدی تصویر هستند، جسم انسان در حال تلاش برای جدا شدن از زمین دیده می شود و تماما به رنگ روشن پوشیده شده است اما سایه او سیاه و چسبیده به زمین است و علیرغم تلاش برای رهایی همچنان چسبیده به زمین و آشفتگی های آن است.


در واقع عکاس با این تصویر به ما می فهماند که زمانی که در آشفتگی های روزمره که ما یا دیگران ایجاد نموده ایم و یا ظلم هایی که به دیگران می کنیم یا ظلم هایی که به ما می شود زندگی می کنیم هرچقدر که جسممان را سالم و پاک کنیم اما روحی که حاصل اندیشه پلید و یا آشفته است هرگز به رهایی و آسایش نخواهد رسید و همواره در میان آن آشفتگی ها و ظلم ها زندگی می کند و قادر به رهایی نیست، حتی بواسطه مرگ. درواقع عکاس با این تصویر کارگردانی شده مفهومی عمیق را به ما می رساند و می خواهد بیننده را به فکر فرو ببرد تا به اعمالش بیندیشد و بتواند به گونه ای رفتار نماید تا جسم و روحش در هنگام مرگ آسوده باشند.


با سپاس از توجه شما عزیزان و همراهان گرامی، خوشحال می شوم چنانچه نقطه نظر یا نقدی در خصوص عکس دارید در قسمت کامنت ها بیان کنید.

یا حق


#نقد_عکس

#بررسی_عکس

#عکاسی_مفهومی

#عکاسی_تفسیری

#عکاسی

#نقد